پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۷

پسرک و سگش

تصویر
به این اینمیشن نگاه کنید. 4 دقیقه ست ... قشنگه .... ه این 

آخرین روزهای تعطیل من

آخرین هفته ی تعطیلاتم را از سر می گذرانم. گذراندن 7 هفته تعطیلات تابستانی لذت بخش ترین ایامی بوده است که بعد از یک دوره استرس طولانی ی کار نصیبم شده بود. اما لذت بخش تر از همیشه این سه هفته ی آخر بود که خود را از «چه کنم» های تعطیلات رهانیدم و اوقاتم را با مطالعه گذرانیدم. فکر می کنم هیچ آرامشی فرح بخش تر از غرق شدن در صفحه های کتابی که اشتیاق خواندنش تو را از خواب سحر گاهی جدا می کند، نیست، تا آنجا که وسوسه کمی بیشتر خوابیدن را در حالیکه لذت نسیم بادِ بعد از باران تند صبحگاهی، همچون ماساژی بر شانه های روح خسته ات احساس می کنی، از تو سلب می کند. اما این جملات نیچه آرامش صبحگاهی ت را بر هم می زند:  ایمن زیستن خطرناک است... من در خطر از دست دادن خود واقعی ام هستم، یا در این خطر که نشوم آن که هستم؛ اما من که هستم؟ و وقتی نمی توانی از ته کلامش سر در آوری، او نشانه های دیگری را پیش رویت می گذارد: آیا زندگی خودت را زیسته ای؟ یا با آن زنده بوده ای؟ آیا آن را برگزیده ای؟ یا زندگی ات تو را برگزیده است؟ آیا آن را دوست می داری؟ یا از آن پشیمانی؟ این است معنی زندگی را به کم

ماشین زمان

تصویر
همیشه این فیلم های زمان رو دوست دارم. مثلا سفر به گذشته، یا سفر به آینده ... از بچگی توی رؤیاهام بودن. وحس ناشناخته و مهیجی رو در من ایجاد می کرد.   امشب فرصتی پیش اومد تا با دخترم دو تا از این فیلم های زمانی رو ببینیم .  یکی ش ماشین زمان که محصول 2002 ست. ندیده بودمش ... قشنگ بود. کاملا هیجان انگیزه ... دوست دارین ببینین اینم   لینکش ...   ماشین زمان  ....  یکی دیگه از فیلم ها، برگشت به آینده بود که محصول 1985 . شبیه همون رؤیاهای بچگی م. که با خودم می گفتم آدم برگرده عقب و بعضی معادلات زندگی رو بهم بزنه. مارتی از رابطه پدر و مادرش راضی نیست.  به طور اتفاقی سوار ماشین زمان دوستش می شه که تنظیم شده بوده حدود 30 سال پیش. و بر می گرده به اون زمان. با پدر و مادر خودش آشنا می شه ...  مادرش نزدیک بود که عاشقش مارتی بشه ... مارتی از فرصت استفاده می کنه و پدر و مادرش رو به هم جوش می ده ..  فیلم مهیجی هستش ... توی یوتویوب می تونید ببیننش .... 

بهانه ای برای آغاز