ما و دیکتاتوری که «ضد امپریالیست» بود!
نمی دانم تا حالا آلبوم های قدیمی تان را ورق زده اید یا نه؟ و چشم تان به عکس های جوانی یا نوجوانی تان افتاده است یا نه؟ من خیلی ها را می شناسم که از عکس های قدیمی ی خود خشنود نیستند و آنها را از دید دیگران پنهان می کنند. اما بحث من عکس ها نیست. فکر ماست. عکس ها را می شود آتش زد و از بین برد، ولی فکر را چه؟ اگر شما از افکار آنروزتان خشنود نبودید، آنوقت چه؟ می شود آنها را سوزاند و از بین برد؟ سوال مشکلی است. دارم با خود فکر می کنم که سی سال پیش ما چگونه فکر می کردیم؟ بر چه اساسی فکر می کردیم؟ اصلا فکر می کردیم؟ دارم خیلی با خودم کلنجار می روم که مثلا بر اساس چه معیاری آن موقع «معمر قزافی» برای ما جوانهای چپ اسطوره ی «مبارزه ی ضد امپریالیستی» بود؟ آخر چطور چنین حیوانی شاه مهره ی «ملی گرایی» محسوب می شد؟ « راه رشد غیر سرمایه داری»، چشم و چراغ جنبش های ملی منطقه.... ؟ جالب این که آن موقع جمهوری اسلامی را با مدل لیبی مقایسه می کردیم و افسوس می خوردیم که چرا جمهوری اسلامی مثل لیبی یا سوریه نشد. خب، این فکرها را چطور آدم باید پاره کند و دور بریزد که کسی نبیند؟ به خاطر دارم که عکس چه گوا